سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ



داستان روزانه
ابزار جستجوگر گوگل



در این وبلاگ
در کل اینترنت

دهنودشت سبزدشت

وب سایت فرهنگی دهستان سبزدشت بافق

 

خدا هست.........

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آن مرد و آرایشگر در مورد "خدا" صورت گرفت.

آرایشگر گفت: من باور نمیکنم که خدا وجود داشته باشد.

مشتری پرسید: چرا؟

آرایشگر گفت: کافیست به خیابان بروی و ببینی. مگر می شود با وجود خدای مهربان این همه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟!

مشتری چیزی نگفت و بعد از اینکه اصلاح سرش تمام شد از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را با موهای ژولیده و کثیف در خیابان دید. با سرعت به آرایشگاه برگشت و به آرایشگر گفت: میدانی به نظر من آرایشگرها وجود ندارند.

آرایشگر با تعجب پرسید: چرا این حرف را میزنی؟ من اینجا هستم و همین الآن موهای تو را مرتب کردم.

مشتری با اعتراض گفت: پس چرا کسانی مثل آن مرد در بیرون از آن آرایشگاه وجود دارند؟

آرایشگر پاسخ داد: آرایشگرها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمی کنند.

و مشتری گفت: دقیقا همین است. خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی کنند!

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ 1:18 عصر ] [ ایزدپناه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 71
کل بازدیدها: 133329
--

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ
mouse code

کد ماوس